محل تبلیغات شما



دلنوشته ها زیادن از چی بگم و کدوم رو بگم از این که جوون خوب و نابغه و کاربلدی دیگه پیشمون نیست بگم یا حماقت و جاهلیت خودم نمیدونم حکمت کارهای خدا رو نمیشه فهمید فقط میدونم زمین جای آدمای خوب نیست آدمای خوب خیلی زود آسمونی میشن مثل علی ها دو تا فرشته ای که سریع پرکشیدن و رفتن ولی حماقت و جاهلیت خودم واقعا گفتن نداره اصلا چیشو بگم بی خیال فقط یاد میگیرم که اینقدر زودباور نباشم خدایا کمک کن به همه خیلی وقت بود کهع اینجوری صدات نکرده بودم جون فکر می کردم
خواهرم میگه باید هدفت رو مشخص کنی میگه جون هدف نداری انگیزه و شور و شوق هم نخواهی داشت راست میگه باید آرزوهام رو لیست کنم و تلاش کنم واسه رسیدن بهشون مثلا راه حل زیاد شدن پولامو یاد بگیرم تا بتونم 207 دنده اتوماتی که دوس دارم رو داشته یاشم و رانندگی رو اونقدی فول بشم که تنهایی از پسش بربیام آرزوهای دیگه ای هم دارم، مثلا یه خونه که یه بالکن رو به خیابون داشته باشه و پر از گلای خشگل باشه جوری که بشه توش نفس کشید و بوی زندگی رو با همه ذرات وجودت حس کرد.
نمیدونم چی بنویسم و چ جوری بنویسم نوشتم و پاک کردم و پاک کردم. بعضی وقت ها نمیشه نمیشه اون چیزی که میخوای خیلی وقته به این نشدن ها عادت کردم و یه جورایی دیگه واسم عادی شده این که حکمتی توش هست رو میدونم ولی نمیدونم چرا حکمت های مااا اینقدر زیاد شده به قول شاعر گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست یاد گرفتم و فهمیدم حتی نشدن ها هم میتونن قشنگ باشن ! اون وقتی قشنگن که از ته دلت بدونی واسه رسیدن به خواسته ات همه کاری کردی و همه جوره تلاش کردی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حیران بهزاد دودانگه